مهدی سردهقان

مهدی سردهقان

دانلود برترین کتاب های خارجی با ترجمه اختصاصی و بدون سانسور
مهدی سردهقان

مهدی سردهقان

دانلود برترین کتاب های خارجی با ترجمه اختصاصی و بدون سانسور

زندگی در نور - فصل ششم- جهان به‌مثابه آینه ما


جهان فیزیکی ساخته ماست: هر یک از ما نسخه‌ای از جهان، واقعیت خاص خود و تجربه منحصربه‌فرد زندگی‌مان را خلق می‌کنیم. می‌توانم به آفرینش خود نگاه کنم تا بازخوردی درباره خودم دریافت کنم. همان‌طور که یک هنرمند به آخرین اثر خود نگاه می‌کند تا ببیند در چه بخش‌هایی خوب عمل کرده و چه بخش‌هایی نیاز به بهبود دارند و به این ترتیب مهارت‌هایش را ارتقا می‌دهد، ما نیز می‌توانیم به شاهکار جاری زندگی‌مان بنگریم تا خود را بهتر درک کنیم و بفهمیم چه چیزهایی هنوز نیاز به یادگیری دارند.

 

ما زندگی‌مان را در حین پیش‌رفتن خلق می‌کنیم؛ بنابراین، تجربه‌های ما بازتابی فوری و مداوم از خودمان ارائه می‌دهند. در واقع، دنیای بیرونی مانند آینه‌ای بزرگ است که آگاهی ما را به‌وضوح و با دقت منعکس می‌کند. وقتی یاد بگیریم چگونه به این آینه نگاه کنیم، انعکاس آن را ببینیم و تفسیر کنیم، به ابزاری فوق‌العاده برای خودآگاهی دست پیدا می‌کنیم.

 

درک اینکه جهان آینه ماست می‌تواند کمک کند زندگی‌مان را به‌عنوان انعکاسی از باورها، نگرش‌ها و الگوهای احساسی‌مان ببینیم. از این منظر، جهان بیرونی می‌تواند درباره جنبه‌های پنهانی از خودمان که مستقیم نمی‌توانیم ببینیم، به ما آموزش دهد. این فرآیند بر دو اصل استوار است: 

 

                فرض می‌کنم هر چیزی در زندگی‌ام بازتاب و ساخته خودم است؛ هیچ اتفاق یا رویدادی نیست که به من بی‌ارتباط باشد. اگر چیزی را می‌بینم یا احساس می‌کنم و اگر تأثیری بر من دارد، پس روح من آن را جذب یا خلق کرده تا چیزی به من نشان دهد. اگر این موضوع بازتابی از بخشی از وجودم نبود، حتی قادر به دیدن آن هم نمی‌بودم. همه انسان‌های زندگی‌ام بازتابی از شخصیت‌ها و انرژی‌های گوناگونی هستند که در درون من زندگی می‌کنند.

 

سعی می‌کنم خودم را به خاطر بازتاب‌هایی که می‌بینم سرزنش نکنم. می‌دانم هیچ‌چیز منفی نیست. همه‌چیز هدیه‌ای است که مرا به خودآگاهی می‌رساند به هر حال، من اینجا هستم تا یاد بگیرم. اگر کامل بودم، اینجا نبودم. چرا باید وقتی چیزهایی می‌بینم که از آنها آگاه نبوده‌ام از دست خودم عصبانی شوم؟ این شبیه دانش‌آموز کلاس اولی است که از اینکه هنوز در دانشگاه نیست ناامید شود. سعی می‌کنم نسبت به خودم و فرآیند یادگیری‌ام نگرشی دلسوزانه داشته باشم. تا جایی که بتوانم این کار را انجام دهم، فرآیند یادگیری سرگرم‌کننده و واقعاً جذاب می‌شود.

 

دارم یاد می‌گیرم که زندگی‌ام را به‌عنوان فیلمی جالب و ماجراجویانه ببینم. همه شخصیت‌های آن، بخش‌هایی از من هستند که روی پرده بزرگ نمایش داده شده‌اند تا بتوانم آن‌ها را به‌وضوح ببینم. وقتی آن‌ها را می‌بینم و احساسات و صداهای مختلفشان را در درون خودم تشخیص می‌دهم، می‌توانم درک کنم که همه آن‌ها بخش‌های مهم و ارزشمند من هستند که برای بیان کامل خود در این زندگی به آن‌ها نیاز دارم.

 

اگر فیلم مشکلات، دردسرها یا کشمکش‌ها را به تصویر بکشد، می‌دانم که باید به درون خود نگاه کنم تا بفهمم کجا با خودم صادق نبوده‌ام یا نیاز به یادگیری و بهبود بیشتری دارم. همچنین می‌دانم که وقتی به خود اعتماد دارم و تا حد ممکن خود واقعی‌ام هستم، زندگی‌ام این را منعکس می‌کند و همه‌چیز به‌راحتی پیش می‌رود و هماهنگ عمل می‌کند.

 

مشکلات پیام هستند

اگر در زندگی‌تان مشکلاتی وجود دارد، جهان در حال تلاش است تا توجه شما را جلب کند. جهان می‌گوید: «هی، چیزی هست که باید از آن آگاه شوی، چیزی که نیاز به تغییر دارد!» اگر به سیگنال‌های کوچک توجه کنید، از آن‌ها یاد می‌گیرید، اما اگر این کار را نکنید، مشکلات شدیدتر می‌شوند تا زمانی که پیام را دریافت کنید و شروع به توجه کنید. اگر بپذیرید که هر بار مشکلی پیش می‌آید، جهان در حال نشان دادن چیزی به شماست، در مسیر کشف خودتان به‌سرعت پیشرفت خواهید کرد.

 

وقتی چیزی «منفی» رخ می‌دهد، وسوسه می‌شوید بگویید: «چرا این برای من اتفاق می‌افتد؟ دارم بهترین تلاشم را می‌کنم، اما هیچ‌چیز درست پیش نمی‌رود. نمی‌توانم بفهمم چرا این مشکل مدام برایم پیش می‌آید.» اگر متوجه شوید که در چنین حالتی هستید، سعی کنید به روشی دیگر به مسائل نگاه کنید. به درون بروید و به جهان بگویید: «می‌دانم که داری چیزی به من نشان می‌دهی. کمکم کن آن را بفهمم.»

 

بعد از گفتن این جمله، از تمرکز بر روی آن رها شوید و زندگی‌تان را ادامه دهید، اما نسبت به پیامی که خواهد آمد، باز بمانید. این پیام ممکن است به شکل یک احساس درونی، آگاهی، حرفی از یک دوست یا رویدادی غیرمنتظره به شما برسد. پیام ممکن است فوراً برسد یا مدت زیادی طول بکشد. یکی از مراجعین من بیش از دو سال پیش به‌طور غیرمنتظره‌ای اخراج شد. در ابتدا، او کاملاً آشفته شد، اما پس از چند ماه که «خودش را پیدا کرد»، کسب‌وکار خودش را راه انداخت. اکنون کسب‌وکار او بسیار موفق است، اما تنها چند هفته پیش بود که او پیام پشت آن اخراج را فهمید. در حین صحبت با دوستی درباره کار برای دیگران، ناگهان متوجه شد که حادثه اخراج به او نشان می‌داد که آماده است تا کسب‌وکار خودش را داشته باشد، به‌جای کار کردن برای دیگران. برای او، این درک نه‌تنها مسیر فعلی زندگی‌اش را تأیید کرد، بلکه حس شکست ناشی از اخراج که از آن زمان همراهش بود را هم حل کرد.

 

تفسیر بازتاب

چالش‌برانگیزترین بخش استفاده از فرآیند آینه، یادگیری تفسیر بازتابی است که می‌بینید. وقتی پیامی دریافت می‌کنید اما کاملاً مطمئن نیستید که چیست، چطور باید آن را کشف کنید؟

 

تحلیل بیش از حد یا وسواس فکری با ذهن منطقی کمکی نخواهد کرد. بسیار مؤثرتر است که به خود شهودی‌تان روی بیاورید و از جهان کمک بخواهید. کافی است به‌آرامی بنشینید، چند نفس عمیق بکشید و آگاهی‌تان را به درون خود معطوف کنید به آن بخش خردمند از وجودتان که با حکمت جهان در ارتباط است. از این بخش، چه در سکوت و چه به‌صورت بلند، راهنمایی یا کمک برای درک پیام درخواست کنید.

 

وقتی به احساسات درونی‌تان گوش دهید و متوجه شوید چه چیزی در لحظه درست به نظر می‌رسد، بر اساس آن احساس عمل کنید.

 

پس از عمل بر اساس احساستان، سعی کنید نسبت به بازخوردهای خارجی و داخلی که از اقداماتتان دریافت می‌کنید، آگاه باشید. بازخورد خارجی این است که چقدر کارها به‌خوبی پیش می‌روند. آیا به نظر می‌رسد که کارها به‌آسانی و به‌طور طبیعی هماهنگ می‌شوند؟ اگر این‌طور است، به‌طور حتم با راهنمایی درونی‌تان هماهنگ هستید. اما اگر در انجام کاری تقلا می‌کنید و آن به‌سادگی پیش نمی‌رود، این پیام جهان است که رها کنید و دوباره درون خود جستجو کنید تا بفهمید واقعاً چه چیزی را می‌خواهید انجام دهید.

 

بازخورد داخلی به شکل احساسات به شما می‌رسد. اگر احساس قدرت و زنده‌بودن بیشتری دارید، این کار درست است. کلید نهایی، حس زنده‌بودن است. هرچه جهان بیشتر از طریق شما حرکت کند، احساس زنده‌بودن بیشتری خواهید داشت. برعکس، هر بار که راهنمایی درونی خود را دنبال نمی‌کنید، احساس از دست دادن انرژی، قدرت و نوعی بی‌حسی روحی یا عاطفی خواهید داشت.

 

با وفادار بودن به خود، حس زنده‌بودن بیشتری خواهید داشت، اما ممکن است احساس ناراحتی هم کنید. این به این دلیل است که شما در حال به خطر انداختن وضعیت فعلی برای تغییر هستید! در طول این تغییرات، ممکن است احساسات شدیدی مانند ترس، غم یا خشم را تجربه کنید. اجازه دهید این احساسات بیان شوند؛ به هر حال، راهنمای درونی شما باید از سال‌ها انباشت ناآگاهی، انکار، شک و ترس عبور کند. بنابراین بگذارید احساساتتان بروز کنند و از وجودتان عبور کنند شما در حال پاک شدن و بهبودی هستید.

 

در چنین زمان‌هایی، داشتن حمایت عاطفی و مکانی امن برای کاوش احساسات و انجام فرآیند بهبودی بسیار مهم است. اگر ممکن باشد، پیشنهاد می‌کنم که یک درمانگر خوب یا گروه حمایتی پیدا کنید محیطی که در آن تشویق و حمایت شوید تا احساسات و نیازهای خود را تجربه کنید، خودتان را صادقانه بیان کنید و به درک درستی از آنچه برای شما مناسب است اعتماد کنید.

 

وقتی در حال رشد و تغییر سریع هستید، شک‌ها و ترس‌های درونی‌تان اغلب در واکنش‌های اطرافیانتان منعکس می‌شود. اگر دوستان و خانواده‌تان تغییرات شما را زیر سؤال ببرند یا قضاوت کنند، تشخیص دهید که آن‌ها صرفاً شک‌ها و صداهای ترسناک درونی شما را منعکس می‌کنند، مانند «اگر کار اشتباهی انجام دهم چه می‌شود؟ آیا واقعاً می‌توانم به این فرآیند اعتماد کنم؟»

 

به بازخورد دیگران به هر شکلی که مناسب می‌دانید پاسخ دهید: آن‌ها را مطمئن کنید، نادیده‌شان بگیرید، یا با آن‌ها بحث کنید. نکته مهم این است که بدانید در واقع با ترس‌های درونی خودتان سروکار دارید. تضادهایی که ممکن است با دیگران تجربه کنید، بازتابی از تضادهای درونی خودتان است بین بخش‌هایی از وجودتان که می‌خواهند رشد و تغییر کنند و آن‌هایی که احساس امنیت بیشتری در انجام کارها به روش‌های همیشگی دارند.

 

با خود تأیید کنید که در حال یادگیری اعتماد بیشتر به خود هستید. خواهید دید که چگونه دیگران به‌طور فزاینده‌ای اعتماد و اطمینانی که شما به خودتان پیدا می‌کنید را منعکس می‌کنند و به شما با اعتماد و اطمینان پاسخ می‌دهند.

 

در اینجا برخی از راه‌هایی که آینه زندگی ما را بازتاب می‌دهد آورده شده است:

 

اگر خودتان را قضاوت و انتقاد کنید، دیگران نیز شما را قضاوت و انتقاد خواهند کرد.

اگر به خودتان آسیب برسانید، دیگران نیز به شما آسیب خواهند رساند.

اگر به خودتان دروغ بگویید، دیگران نیز به شما دروغ خواهند گفت.

اگر نسبت به خودتان بی‌مسئولیتی کنید، دیگران نیز در رابطه با شما بی‌مسئولیت خواهند بود.

اگر خودتان را سرزنش کنید، دیگران نیز شما را سرزنش خواهند کرد.

اگر به خودتان خشونت عاطفی وارد کنید، دیگران نیز به شما خشونت عاطفی یا حتی جسمی وارد خواهند کرد.

اگر به احساساتتان گوش ندهید، هیچ‌کس به احساساتتان گوش نخواهد داد.

 

اما:

 

اگر خودتان را دوست داشته باشید، دیگران نیز شما را دوست خواهند داشت.

اگر به خودتان احترام بگذارید، دیگران نیز به شما احترام خواهند گذاشت.

اگر به خودتان اعتماد کنید، دیگران نیز به شما اعتماد خواهند کرد.

اگر با خودتان صادق باشید، دیگران نیز با شما صادق خواهند بود.

اگر با خودتان مهربان و دلسوز باشید، دیگران نیز با شما با دلسوزی رفتار خواهند کرد.

اگر خودتان را ارزشمند بدانید، دیگران نیز شما را ارزشمند خواهند دانست.

اگر خودتان را گرامی بدارید، دیگران نیز شما را گرامی خواهند داشت.

اگر از بودن با خودتان لذت ببرید، دیگران نیز از بودن با شما لذت خواهند برد.

 

تغییر الگوهای قدیمی

 

بسیار مهم است که بدانید ممکن است نتوانید الگوهای قدیمی خود را یک‌شبه تغییر دهید. گاهی به‌محض اینکه پیام را تشخیص می‌دهید، تغییرات به‌سرعت رخ می‌دهند، اما گاهی احساس می‌کنید که همچنان به انجام همان کارهای قدیمی ادامه می‌دهید و نتایج ناخوشایند مشابهی می‌گیرید، حتی بعد از اینکه متوجه شدید چه چیزی بهتر است. تغییر عادت‌های شخصیتی زمان می‌برد، بنابراین ممکن است مجبور شوید چندین بار همان «فیلم قدیمی» را تماشا کنید.

 

اگر احساس می‌کنید پیشرفتتان بسیار کند است، از جهان درخواست کمک کنید و همچنین از انسان‌ها کمک بگیرید؛ مثلاً یک درمانگر یا گروه حمایتی پیدا کنید. تغییر نه با تلاش برای وادار کردن خود به تغییر، بلکه با آگاه شدن از آنچه کار نمی‌کند اتفاق می‌افتد. سپس می‌توانید از خود برترتان درخواست کمک کنید تا الگوهای قدیمی را رها کرده و الگوهای جدید را جایگزین کنید. به یاد داشته باشید که تاریک‌ترین لحظه درست قبل از طلوع است تغییر اغلب زمانی اتفاق می‌افتد که از آن دست کشیده‌اید یا اصلاً انتظارش را ندارید.

 

استفاده از فرایند آینه

 

برای استفاده از جهان به‌عنوان آینه خود، باید با واقعیت‌های بیرونی زندگی‌تان به هر نحوی که لازم است برخورد کنید. اما هرچه سریع‌تر، قبل، حین یا بعد از مواجهه با مسائل بیرونی، به درون خود رجوع کنید تا ببینید چه چیزی به شما نشان داده می‌شود.

 

برای مثال، اگر کسی از شما عصبانی است و شما را سرزنش یا انتقاد می‌کند، ممکن است نیاز باشد به او بگویید: «بس کن. نمی‌خواهم قضاوت‌ها و انتقادهایت را بشنوم. اگر درباره احساسات خودت صحبت کنی، خوشحال می‌شوم گوش کنم، اما اگر به حمله ادامه دهی، از اینجا می‌روم.» اگر آن‌ها مسئولیت احساساتشان را بپذیرند (برای مثال، «وقتی دیروز با من تماس نگرفتی، احساس ناراحتی و عصبانیت کردم»)، احتمالاً می‌توانید گفتگو را در سطحی سازنده‌تر ادامه دهید. اگر به سرزنش و تمرکز بر اشتباهات شما ادامه دادند، ممکن است لازم باشد خودتان را حمایت کنید و از اتاق خارج شوید و تا زمانی که حمله‌شان متوقف نشود، از ادامه گفتگو خودداری کنید.

 

به هر صورت، شما وضعیت بیرونی را مدیریت کرده‌اید. حالا، به‌محض اینکه فرصت پیدا کردید، به درون خود رجوع کنید و بپرسید: «عجب، خشم این شخص چه چیزی را در من بازتاب می‌دهد؟» شاید متوجه شوید که اخیراً نسبت به خودتان احساس خشم و انتقاد زیادی داشته‌اید. یا شاید کشف کنید که بخشی از شما ناراحت است، زیرا به خودتان توجه کافی نکرده‌اید. وقتی دیگران چیزی بیشتر از شما می‌خواهند، معمولاً نشان‌دهنده این است که خودتان هم از خودتان چیزی بیشتر می‌خواهید.

 

این موضوع ممکن است در واقع سیگنالی باشد که زمان آن است که بیشتر حضور داشته باشید و به نیازها و احساسات خود توجه کنید. جالب اینجاست که وقتی ما با خودمان بیشتر در ارتباط می‌شویم، دیگران در زندگی‌مان اغلب احساس بهتری پیدا می‌کنند.

 

یکی از دوستانم متوجه شد که دوست‌پسرش با زنی دیگر رابطه داشته و به او در این مورد دروغ گفته است. او از این موضوع بسیار ناراحت و عصبانی بود، به‌خصوص که متوجه بی‌صداقتی شده بود. پس از یک گفتگوی طولانی با او که در آن احساساتش را بیان کرد، مدتی تنها بود تا بتواند موضوع را در ذهنش حل‌وفصل کند.

 

وقتی تنها بود، از خود پرسید: «آیا به نوعی به خودم دروغ گفته‌ام؟ آیا در مورد خودم کاملاً صادق نبوده‌ام که باعث شده مردی غیرصادق را جذب کنم؟» او فکر کردن به این موضوع را رها کرد و مشغول کار شد. تا پایان روز متوجه شد که اغلب احساس می‌کرد این مرد به‌طور کامل با او همراه نیست و با او واقعی رفتار نمی‌کند. اما در گذشته، این احساسات را انکار کرده و نادیده گرفته بود، چون از مواجهه با آن‌ها و چیزی که به‌طور شهودی می‌دانست، می‌ترسید. به این ترتیب، او عملاً به خودش دروغ گفته و به مرد کمک کرده بود که به دروغ‌هایش ادامه دهد.

 

او فهمید که این تجربه درسی برای یادگیری اعتماد به احساساتش و داشتن شجاعت برای بیان و حمایت از آن‌ها بوده است. او شروع به انجام این کار بیشتر با دوست‌پسرش کرد و سرانجام توانستند رابطه‌ای صادقانه‌تر و مبتنی بر ارتباط ایجاد کنند. البته ممکن بود او تصمیم بگیرد رابطه را ادامه ندهد. آنچه اهمیت دارد این است که او درس خود را از این تجربه دریافت کرد یادگیری اعتماد و بیان احساساتش.

 

اگر واکنش احساسی شدیدی نسبت به کارهای کسی نشان می‌دهید، احتمالاً شما دو نفر آینه‌هایی برای یکدیگر هستید. ممکن است به‌نظر برسد که دیدگاه‌های متضادی دارید، اما درونیات شما احتمالاً مشابه است. یکی از شما ممکن است یک سوی تضاد درونی را نشان دهد، در حالی که دیگری سوی دیگر را بازتاب می‌دهد.

 

برای مثال، یک نفر ممکن است خواهان تعهد بیشتری در یک رابطه باشد، در حالی که دیگری آزادی بیشتری بخواهد. این دو نفر در این موضوع به شدت قطبی می‌شوند و باور دارند که چیزهای متضادی می‌خواهند. بااین‌حال، اگر یکی از آن‌ها ناگهان موضع خود را تغییر دهد (مثلاً کسی که خواهان تعهد بود ناگهان خواهان آزادی شود)، دیگری اغلب به قطب مخالف حرکت می‌کند. دلیل این موضوع این است که آن‌ها در تلاش هستند تا یک تضاد درونی را که هر دو دارند حل کنند یعنی تمایل به نزدیکی و امنیت در مقابل نیاز به استقلال و خودمختاری (که ممکن است به‌صورت ترس از تنهایی در برابر ترس از گرفتار شدن احساس شود).

 

وقتی افراد به درون خود نگاه می‌کنند و احساساتشان را بیشتر درک می‌کنند، اغلب متوجه می‌شوند که تضاد درونی خود را به دنیای بیرونی فرافکنی کرده‌اند تا بتوانند آن را شناسایی و با آن مواجه شوند. اگر کسی واقعاً و بدون تردید خواهان یک رابطه متعهدانه باشد، به‌سادگی فردی را جذب می‌کند که همان خواسته را دارد. اگر کسی کاملاً مطمئن باشد که می‌خواهد با چندین نفر رابطه برقرار کند، به‌سادگی این کار را انجام می‌دهد.

 

با استفاده از فرایند آینه، می‌توانید آنچه واقعاً احساس می‌کنید را شناسایی کرده و یاد بگیرید که با خود صادق‌تر باشید. وقتی یک تضاد درونی را شناسایی کردید، می‌توانید بپذیرید که هر دو قطب واقعاً درون شما هستند و راه‌هایی برای احترام به هر دو انرژی پیدا کنید.

 

برای مثال، همه ما در درون خود تمایل به نزدیکی در روابط و همچنین تمایل به استقلال و خودمختاری داریم. به‌عنوان موجودات آگاه، باید بیاموزیم که هر دو این نیازها را برآورده کنیم. با احترام به هر دو انرژی در درون خود، می‌توانیم روابطی ایجاد کنیم که هم نزدیکی و هم استقلال را در بر داشته باشند.

 

دیدن جهان به‌عنوان آینه‌ای از خودتان به شما فرصت‌های فوق‌العاده‌ای برای دریافت بازخوردهای مثبت می‌دهد. به همه چیزهایی که در حال حاضر در زندگی‌تان دوست دارید و از آن‌ها لذت می‌برید فکر کنید. شما این‌ها را خلق کرده‌اید آن‌ها نیز آینه‌های شما هستند. به افرادی فکر کنید که آن‌ها را دوست دارید، از بودن با آن‌ها لذت می‌برید، به آن‌ها احترام می‌گذارید یا آن‌ها را تحسین می‌کنید. آن‌ها نیز آینه‌های شما هستند.

 

این افراد نمی‌توانستند در زندگی شما باشند اگر بازتابی از شما نبودند: شما نمی‌توانستید ویژگی‌های مثبت آن‌ها را تشخیص دهید اگر خودتان این ویژگی‌ها را نداشتید. به افرادی یا حیواناتی که شما را دوست دارند فکر کنید. آن‌ها بازتابی از میزان عشق شما به خودتان هستند. اگر خانه‌ای دارید که دوستش دارید یا مکانی در طبیعت که برایتان بسیار زیبا است، آن نیز بازتابی از زیبایی شماست. وقتی زیبایی را هر جایی می‌بینید، آن بازتابی از خود شماست.

 

آینه‌ها همه‌جا هستند. هر کسی که با او ارتباطی دارید، آینه‌ای برای شما است، و هرچه ارتباط عمیق‌تر باشد، آینه قوی‌تر است. بخشی از جذابیت استفاده از فرایند آینه این است که بتوانید از طریق این بازتاب‌های خارجی، خود را کشف کنید. کلید این است که همیشه به درون خود بازگردید تا معنای این بازتاب را برای خود پیدا کنید. هرچه بیشتر بتوانید این کار را بدون توجیه کردن یا سرزنش کردن خود انجام دهید، سریع‌تر می‌توانید پتانسیل‌های چندوجهی درون خود را کشف و بیان کنید.

 

مراقبه

آرام بنشینید و چشمانتان را ببندید. چند نفس عمیق و آهسته بکشید و به عمق درون خود بروید. فرد یا چیزی مهم در زندگی‌تان را به ذهن بیاورید و از او/آن بپرسید که چه چیزی را به شما بازتاب می‌دهد. آماده دریافت پاسخ باشید، خواه به شکل کلمات، احساسات یا تصاویر. ممکن است پاسخ فوراً بیاید یا بعداً در زمان دیگری.

 

 

تمرین‌ها

 

1.      به فردی فکر کنید که او را به‌ویژه دوست دارید و تحسین می‌کنید. تمام ویژگی‌های مثبت او را لیست کنید. به این فکر کنید که چگونه این ویژگی‌ها بازتابی از شما هستند. شاید این ویژگی‌ها در شما کاملاً توسعه نیافته باشند. این فرد برای الهام بخشیدن و آموزش شما به عنوان الگو در زندگی‌تان است.

 

2.      فهرستی از چیزها و افرادی که در زندگی‌تان به‌ویژه دوست دارید تهیه کنید. خودتان را برای خلق و جذب این آینه‌ها تحسین و قدردانی کنید.

 

3.      به فردی فکر کنید که او را قضاوت می‌کنید یا با او احساس ناراحتی می‌کنید. دقیقاً مشخص کنید چه ویژگی‌ در او وجود دارد که نمی‌پسندید. آیا ممکن است این ویژگی در درون شما وجود داشته باشد اما آن را انکار یا قضاوت کرده‌اید؟ آیا زندگی شما می‌تواند بهتر شود اگر با این بخش از خودتان صلح کنید و بتوانید آن را بیان کنید؟

مثال

اگر از کسی که به‌نظر می‌رسد بسیار خودخواه است خوشتان نمی‌آید، ممکن است او بازتاب بخشی از شما باشد که می‌خواهد به نیازهای خودتان بیشتر توجه کنید. شاید شما بیش از حد درگیر مراقبت از دیگران هستید.



 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد